هشتگ سرباز
سریال سرباز در اولین روزهای پخش در زمان افطارگاهی انتقادات بسیاری را برانگیخت، نظرهایی که مختص منتقدان نبود، بلکه بسیاری از مخاطبان نیز از همان ابتدا وقتی با ریتم کند فیلم و همچنین شیوه متفاوت روایتگویی داستان مواجه شدند، نتوانستند آنطور که باید و شاید با سریال ارتباط برقرار کنند؛ اما برخی مخاطبان حوصله کردند و قسمتهای ابتدایی را دنبال کردند و اتفاقاً، این افراد از کسانی بودند که رفتهرفته نه تنها جذب سریال شدند، بلکه بیش از دیگر سریالها، به «سرباز» دلبسته شدند. درواقع میتوان گفت «سرباز» مخاطبان صفر و صدی داشت؛ عدهای که این سریال را بیش از دیگر سریالهای رمضانی دوست داشتند و عدهای که حتی حاضر نبودند برای گذران وقت آن را ببینند. جدیدترین ساخته هادی مقدمدوست که متأسفانه زمان پخش آن متناسب با فرم و محتوای متفاوتش نبود نتوانست طیف وسیعی از بینندگان را مشتاق خود کند؛ اما مخاطبان محدودش را نیز راضی نگه داشت. به علاوه این اشکال به سریال رمضانی شبکه سوم وارد است که برخی قسمتها آنقدر کش داده میشود که حتی مخاطبِ مشتاق را نیز دلزده میکند؛ مانند همین چند قسمت اخیر که قهر یلدا و یحیی را روایت کرده است؛ اما با این همه نمیتوان این مسئله را نادیده گرفت که این سریال، سریالی متفاوت بود، با شیوهای ابتکاری و جدید که چه از لحاظ نویسندگی، بهویژه دیالوگهایش، و چه از حیث آموزشها و حرفهای زیادی که برای گفتن داشت و دارد، میتوان آن را سریالی بسیار آموزنده و سالم دانست.شخصیتپردازیهای سرباز بسیار درست و بهجاست و جای هیچگونه نقدی را باقی نمیگذارد؛ از یلدا تا یحیی، حتی دریا و محمدطاهر دقیقاً همان جایی قرار دارند که باید باشند. به عبارت دیگر میتوان «سرباز» را گامی برای تغییر ذائقه مخاطب دانست؛ مخاطبی که به سریالهای پرهیاهو با داستانهای ضعیف و شخصیتپردازیهای ناقص عادت کرده است و حالا سرباز ۵۰ قسمتی آمده است تا کمی از این هیاهوها بکاهد.
زیرخاکی شاد
اما سریال شبکه اول سیما، «زیرخاکی» که تلویزیون در ایام رمضان آن را رو کرد؛ هرچند این رو کردن فقط به علت وضعیت اضطراری کرونا و تغییر در کنداکتور برنامههای تلویزیونی بود، اما «زیرخاکی» نیز یک گام بسیار موفق در سریالسازی بود؛ سریالی که پیشروی طنز در روایت یک برهه مهم تاریخی کشورمان، یعنی تاریخ انقلاب دانسته میشود. این تابوشکنی با داستانی بسیار سنجیده جلو آمد و خیلی خوب توانست مخاطبان را نیز با خود همراه کند. داستان خستهکننده نبود و کم پیش میآمد مخاطب با خود بگوید: چقدر داستان را کش میدهند. تا بیننده کمی خسته میشد، داستان بلافاصله با ایجاد یک گره یا باز شدن گره دیگر مخاطب را سرحال میآورد. طنز فیلم سخیف و دمدستی نبود؛ همه چیز «زیرخاکی» برای مخاطب جدید بود، حتی نوع روایت از انقلابی که خودش با چشم دیده یا بارها تعریفش را از پدر و مادر، تلویزیون و سریالهای دیگر شنیده بود؛ اما جنس روایت این داستان بسیار قوی بود.«زیرخاکی» از حیث روایت یک داستانِ خوب حتی از «پایتخت ۶» و «نون خ ۲» نیز پیشی گرفت؛ درواقع، میتوان «زیرخاکی» را یکی از موفقترین سریالهای طنز سالهای اخیر صداوسیما دانست.
مهندس ایرانی
و درپایان «بچهمهندس» که اتفاقاً بیمخاطب هم نماند و بسیاری از افرادی که در فصل دوم تماشای این فیلم را رها کرده بودند، بار دیگر بیننده فصل سوم مجموعه شدند. داستان جذاب، آموزنده و جدید بود و با وجود تمام ضعفهایش، توانست بعد از «زیرخاکی» توجه مخاطبان را به خود جلب کند. موضوع فرار مغزها و همچنین توجه به علم و علمآموزی همان چیزی است که باید برای پیشرفت کشور و رونق تولید اقتصادی و علمی بیش از پیش در دستور کارِ تولیدکنندگان آثار فرهنگی قرار بگیرد و این قطعاً بهترین و جدیترین قدم در این حوزه، در شبهای رمضان ۱۳۹۹ بود.«بچهمهندس» هم برای کودکان مناسب بود و هم برای بزرگسالان و میتوانست تشویقی بسیار جدی در جهت علمآموزی برای کودکان باشد. هرچند تودرتویی و تصادفی بودن بسیاری اتفاقات، مانند ربط یک ماجرا به ماجرای دیگر گاهی بسیار بدون توجیه بود، اما درکل گرههای زیاد داستان موجب میشد داستان مخاطب را برای باز شدن این گرهها به دنبال خود بکشاند. کالگوپروری و قهرمانسازی حلقه مفقوده چندین سال اخیر، چه در حوزه سریالسازی و چه در سینما بوده است؛ اما «بچهمهندس» توانست جواد جوادی را که اتفاقاً پسری نه از قشر مرفه، بلکه از قشر سختیکشیده جامعه است، به عنوان یک قهرمان معرفی کند و در نشان دادن این قهرمان نیز اغراق نکرد، بلکه خطاهای او را نیز به تصویر کشید و توانست چهرهای واقعی از یک جوان سالم و پویای ایرانی ارائه دهد.